اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند

ساخت وبلاگ
به نظرم یکی از سخت ترین حالات دنیا اینه که جلوی ابراز علاقه خودتون رو بگیرید. از شدت نیاز به گفتن «دوستت دارم» همه درزای بدنتون باز بشه اما بازم دهنه رو محکم بکشید و اجازه خارج شدن الفاظ و حتی انفاس رو به خودتون ندید. به دلایل مختلف ما جلوی گفتن این اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : ناگهانی,مازوخیست,پشیمانند, نویسنده : fdaddyone بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51

گزیده ای از بیانات و کردار سرکارخانم در یک ماه اخیر: الف) اخر شهریور چندتا عروسی رفته و کلا افتاده تو خط عروس و داماد بازی! اومده جلوم وایساده و میگه: "پدر میای ازدواج کنیم؟" از لحظه ای که کت و شلوار پوشیدم عنوانم به «داماد» تغییر کرد. تصورشو بکنید ک اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51

1- فندق از دیشب یه ذوق عجیبی داشت برای امروز. چون قرار بود همراه بزرگه بره سرکار. کله سحر اومده بین من و بزرگه خودشو جا کرده و بعد از چند دقیقه با دست و پا منو هل میده و میگه: "گرمم شده تو بلندشو برو!" هیچی دیگه جا خوابم هم اشغال شد. موقع رفتن بهم می اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 83 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51

نمیدونم داستان عبور طالوت و دارو دسته اش از صحرای تاریک رو شنیدین یانه... ظاهرا طالوت در میانه صحرا به قومش میگه که  این سنگریزه های کف صحرا واقعا سنگریزه نیست. هرکسی که از سنگریزه های کف این صحرا برداره صبح فردا پشیمان خواهد شد و هرکسی هم که برنداره اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51

برای مادرم صرفا یک فرزندم، بیشتر از ده دقیقه نمیتونیم همو تحمل کنیم و کارمون به دعوا و مرافعه میکشه. همچنان فرزندشم، نگرانم میشه، سراغمو میگیره براش مهمه چکار میکنم و چی به سرم میاد اما فقط بخاطر اینکه فرزندشم و نگرانه آبروشه. شاید چندان براش مهم نبا اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51

باید با یکی حرف بزنم. باید با یکی حرف بزنم. باید با یکی حرف بزنم. باید با یکی حرف بزنم. باید با یکی حرف بزنم. باید با یکی حرف بزنم. باید با یکی حرف بزنم. باید با یکی حرف بزنم... 

لعنتی! دارم خفه میشم، دارم بالا میارم، سردرد عضوی از بدنم شده و من باید با یکی حرف بزنم... 

بدبختی اینه که اگرم یکی باشه نمیدونم باید بگم یانه... میتونم بگم یا نه... 

خدایا من باید با یکی حرف بزنم

اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : دیوانگی, نویسنده : fdaddyone بازدید : 73 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51

وقتی شما یک کرگدن هستید ... یا وقتی حس اینو دارید که میتونید یه کرگدن باشید، ناخودآگاه ذهنت میگرده دنبال چیزایی که به این کرگدنیه وجود شما دامن میزنه. حالا اصلا کرگدنی نه...، گرگی، خرسی، خری، سگی یا هر جک و جونور دیگه. دیدین مثلا میگن: «عین سگ پاچه م اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : ناگهانی, نویسنده : fdaddyone بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51

یکی از چیزایی که توی ده روز گذشته بدجوری آشفته ام کرد یه آدم بود! ادمی که چند روز پیش رفتاری رو از خودش نشون داد که باورم نشد این همون آدمه!! خاطرات و رفتارها و حرف های گذشته ناگهان فروپاشید... از بین رفت، خاکستر شد... و من هم خاکستر شدم.  میدونید جا اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51